«دونقطه» با ویژه‌برنامه روز شعر و ادب فارسی روی آنتن شبکه دو نفیسه مرشدزاده، نویسنده و ناشر: در ایران، بیش از اندازه به الهام و نبوغ بها می‌دهیم آیین تکریم هنرمندان پیشکسوت برگزار شد آیین پایانی یازدهمین کنگره ملی شعر «از توس تا نیشابور» برگزار شد + فیلم وقتی موسیقی پیام اعتراض شد | حمایت جید ثروال از فلسطین قطعه شهدا میزبان اکران «اشک هور» می‌شود جشن امضای کتاب فاضل نظری در مشهد برگزار شد + فیلم بتمن دوباره برمی‌گردد ثمینه باغچه‌بان پیشگام در آموزش ناشنوایان درگذشت + زمان تشییع واکنش احساسی حجازی‌فر به دیدن یسنا در اکران «ناتور دشت» دی‌کاپریو: رابرت ردفورد قهرمان من بود مروری بر عملکرد انجمن هنر‌های نمایشی خراسان رضوی و حواشی اخیر آن در آستانه برگزاری جشنواره تئاتر استانی پیام تبریک وزیر فرهنگ و ارشاد به مناسبت روز شعر و ادب فارسی مدیرعامل مؤسسه فرهنگی شهرآرا: باید جدی‌تر به موضوع تأمین مسکن خبرنگاران توجه شود مهم‌ترین فیلم‌های سینمایی پاییز ۲۰۲۵ + خلاصه داستان نمایش «قهوه قجری» آتیلا پسیانی روی صحنه می‌رود
سرخط خبرها

شعری درباره برف از «شمس لنگرودی» | جز روزگار من همه چیز را سفید کرده برف...

  • کد خبر: ۱۴۴۹۸۹
  • ۲۲ دی ۱۴۰۱ - ۱۱:۴۳
شعری درباره برف  از «شمس لنگرودی» | جز روزگار من همه چیز را سفید کرده برف...
«شمس لنگرودی» شعری درباره برف سروده است که با حال و هوی این روزهای برفی تناسب دارد.

به گزارش شهرآرانیوز، «شمس لنگرودی»شعری درباره برف در میان سروده‌هایش دارد  که با حال و هوی این روز‌های متناسب است. 

 جز روزگار من همه چیز را سفید کرده برف...

تو مثل منی برف

راه می‌روی و آب می‌شوی.

تو مثل منی برف

آتش را روشن می‌کنی

تا در هرمش بمیری

یاس‌های تابستانی ادای تو را در می‌آورند

پروانه‌ها که تو را ندیدند

عاشق او می‌شوند

نکند سرنوشت مرا جائی دیده‌ئی برف

کاش می‌توانستی تابستان‌ها بباری

تا با تن‌پوشی از برف

برابر خورشید عشوه‌ها می‌کردیم

به شادی مردم اعتماد مکن برف
تا می‌باری نعمتی.
چون بنشینی به لعنت‌شان دچاری.
 
چیزی در سکوت می‌نویسی
همه‌مان را گرفتار حکمت خود می‌کنی
ما که سفید‌خوانی‌های تو را خوب می‌شناسیم.
 
تو چقدر ساده‌ئی که بر همه یکسان می‌باری
تو چقدر ساده‌ئی که سرنوشت بهار را روی درخت‌ها
 می‌نویسی
که شتک‌ها هم می‌خوانند.
 
آخر ببین چه جهان بدی شد
آفتاب را
داور تو قرار داده‌اند
و تو با پائی لرزان به زمین می‌نشینی
پیداست که می‌شکنی برف.
 
تا قَدرت را بدانند
با سنگریزه و خرده شیشه فرود آ
فکر می‌کنم سرنوشت مرا جائی دیده‌ئی برف.
آب شو
آب شو! موسیقی منجمد! 
و بیا و ببین
رنج را تو کشیدی
به نام بهار
تمام می‌شود

 

 

 

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->