اکران فیلم سینمایی «لیپار» آغاز شد وزیر فرهنگ: بعد از سفر شجریان، درباره کنسرتش گفت‌وگو می‌کنیم + فیلم علیرضا ثانی‌فر با «رنگ‌ها همه سیاه هستند» در جشنواره فیلم کوتاه علیرضا قربانی با «ایرانم» راهی جنوب می‌شود ترجمه رمان‌های «ماجرای جالب دافنه» و «گشت جن در خط بنفش» منتشر شد کاهش وزن عجیب «جونا هیل» هنرپیشه هالیوود + عکس گفت‌و‌گو با عباسعلی سپاهی یونسی درباره شاعری در جهان ادبیات کودک و نوجوان نسخه ویژه نابینایان فیلم «دالان سبز» با صدای علیرضا ثانی‌فر جدیدترین آمار فروش فیلم‌های سینما‌های کشور (۱۶ مهر ۱۴۰۴) | «قسطنطنیه» در رأس گیشه آغاز اکران آنلاین «رویاشهر» همزمان با روز جهانی کودک عیادت قلقلی از سعید پیردوست + فیلم برنامه عادل فردوسی‌پور در فضای مجازی، رقیب جدی تلویزیون می‌شود؟ افتخارات دیروز، چالش‌های امروز | نگاهی به مسائل زیرساختی تئاتر مشهد یادداشت حسین علیزاده برای آلبوم «خواب تو را می‌بینم» کودکیِ گم شده در کلمات بزرگسالان | گفت‌و‌گو با رؤیا یداللهی، درباره کاستی‌های ادبیات کودک و نوجوان درخشش تیموتی شالامه با «مارتی معظم» در جشنواره نیویورک سپند امیرسلیمانی: اشتباه کردم به جوکر رفتم + فیلم
سرخط خبرها

شعری درباره برف از «شمس لنگرودی» | جز روزگار من همه چیز را سفید کرده برف...

  • کد خبر: ۱۴۴۹۸۹
  • ۲۲ دی ۱۴۰۱ - ۱۱:۴۳
شعری درباره برف  از «شمس لنگرودی» | جز روزگار من همه چیز را سفید کرده برف...
«شمس لنگرودی» شعری درباره برف سروده است که با حال و هوی این روزهای برفی تناسب دارد.

به گزارش شهرآرانیوز، «شمس لنگرودی»شعری درباره برف در میان سروده‌هایش دارد  که با حال و هوی این روز‌های متناسب است. 

 جز روزگار من همه چیز را سفید کرده برف...

تو مثل منی برف

راه می‌روی و آب می‌شوی.

تو مثل منی برف

آتش را روشن می‌کنی

تا در هرمش بمیری

یاس‌های تابستانی ادای تو را در می‌آورند

پروانه‌ها که تو را ندیدند

عاشق او می‌شوند

نکند سرنوشت مرا جائی دیده‌ئی برف

کاش می‌توانستی تابستان‌ها بباری

تا با تن‌پوشی از برف

برابر خورشید عشوه‌ها می‌کردیم

به شادی مردم اعتماد مکن برف
تا می‌باری نعمتی.
چون بنشینی به لعنت‌شان دچاری.
 
چیزی در سکوت می‌نویسی
همه‌مان را گرفتار حکمت خود می‌کنی
ما که سفید‌خوانی‌های تو را خوب می‌شناسیم.
 
تو چقدر ساده‌ئی که بر همه یکسان می‌باری
تو چقدر ساده‌ئی که سرنوشت بهار را روی درخت‌ها
 می‌نویسی
که شتک‌ها هم می‌خوانند.
 
آخر ببین چه جهان بدی شد
آفتاب را
داور تو قرار داده‌اند
و تو با پائی لرزان به زمین می‌نشینی
پیداست که می‌شکنی برف.
 
تا قَدرت را بدانند
با سنگریزه و خرده شیشه فرود آ
فکر می‌کنم سرنوشت مرا جائی دیده‌ئی برف.
آب شو
آب شو! موسیقی منجمد! 
و بیا و ببین
رنج را تو کشیدی
به نام بهار
تمام می‌شود

 

 

 

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->